سایت کانون قلم چی دریافت کارنامه اسفند 95

صفحه شخصی کانونی ها - دریافت کارنامه


خیانت شیطانی در شب عروسی 95|عکس ها و فیلم

ماجرای انتقام عجیب داماد در شب عروسی از نو عروس خیانت کار

مدتی که از زمان آشنایی ما گذشت، احساس کردم که علاقه ام نسبت به او زیاد شده است و این احساس موجب شد که درمورد دلارام با مادرم صحبت کنم و از علاقه ام به این دختر بگویم.

ماجرای انتقام عجیب داماد در شب عروسی از نو عروس خیانت کار

انتقام داماد در شب عروسی از نو عروس

مرد جوان 27 ساله صبح یک روز کاری به واحد مشاوره کلانتری مراجعه کرد. این جوان عنوان می کرد که در سن 25 سالگی در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه تهران قبول شدم و برای ادامه تحصیل به این شهر بزرگ رفتم.
 
 وی ادامه داد ؛ حدود 8 ماه از رفتنم به دانشگاه می گذشت که با ورود به یک گروه مجازی با دختری آشنا شدم.دلارام نام دختری بود که در فضای مجازی با او آشنا شده بودم.دلارام دختر عموی یکی از همکلاسی هایم بود که از طریق او وارد گروه تلگرامی ما شده بود.
 
در ابتدای آشنایی مان، دلارام خود را دانشجو کارشناسی ارشد در رشته تحصیلی که من در آن تحصیل می کردم معرفی کرد، ولی من در تهران بودم و او می گفت که در شیراز تحصیل می کند.
 
مدتی که از زمان آشنایی ما گذشت، احساس کردم که علاقه ام نسبت به او زیاد شده است و این احساس موجب  شد که درمورد دلارام با مادرم صحبت کنم و از علاقه ام به این دختر بگویم.
 
بعد از گذشت مدت ها، خانواده ام با اصرار من راضی به خواستگاری از دلارام شدند. وقتی که به خواستگاری رفتیم، خانواده دلارام اصرار بر عقد در نزدیک ترین زمان ممکن داشتند که خانواده ام با این نظر آنها مخالفت کردند و نظرشان براین بود که مدت آشنایی ما به صورت نامزدی ، بیشتر ادامه داشته باشد.
 
حدود چند هفته ای که از نامزدی ما گذشته بود دلارام گفت که همراه مادر و خواهرش برای زیارت به مشهد می روند. پس از بازگشت شان من به خانه آنها رفتم اما متوجه شدم که روی چمدان دلارام بارکد تهران – کیش درج شده است .
 
فکر این که او به من دروغ گفته است و آدم پنهان کاری است، خاطرم را آزرده کرد وموجب عصبانیتم شد و جریان پیش آمده را از او پرس و جو کردم.
 
دلارام به راحتی هرچه تمام تر گفت که تغییر مقصد ما یکدفعه پیش آمد و فرصت نکردم که تورا خبر کنم.
 
چند روزی از دست او خیلی عصبانی بودم که با عذرخواهی های مکرر دلم به رحم آمد و سریع این اشتباه او را فراموش کردم.
 
همه چیز یکنواخت در حال گذر بود که به زمان آغاز امتحانات دانشگاه نزدیک شدیم و دلارام گفت که می خواهد به دانشگاه شیراز باز گردد.
 
عصر همان روز من او را به فرودگاه رساندم ولی تمام مدت در مسیر برگشت ذهنم مشغول این بود که نکند دوباره مقصدش را دروغ گفته باشد.
 
بنابراین دوباره به فرودگاه برگشتم و از طریق دوستی که در فرودگاه داشتم  متوجه شدم که دلارام اصلا با هواپیما به شیراز نرفته است.
 
این لحظه بود که دیگر شک من از اینکه او مرا به بازی گرفته است به یقین مبدل شد. وقتی دیدم که او مرا به بازی گرفته است، دنبال ادامه بازی و جبران این سوء استفاده دلارام شدم.
 
 او گفت ؛ دوستم علیرضا پسرخاله دلارام، هم اتاقی من بود و رفتم در مورد او با دوستم صحبت کردم. علیرضا گفت:  چند سالی است که ما رفت و آمدی با خاله و خانواده اش نداریم.این قطع ارتباط از طرف خود آنها و در زمانی ایجاد شد که شوهرش ورشکست شد و آنها نه تنها با ما، بلکه با دیگران نیز قطع ارتباط کردند و مدت زیادی است که از زندگی آنها اطلاع دقیقی ندارم.
 
به اتفاق علیرضا به منزل یکی از دوستان خانوادگی دلارام رفتیم. او گفت که دلارام مدتی با پسر شریک پدرش به نام مهدی دوست بوده  و درطی این رابطه از او باردار شده است.
 
بعد از اینکه کارخانه آنها ورشکسته شد، شراکتشان از هم پاشید و ارتباط دلارام نیز با پسر شریک پدرش کاملا قطع شد.
 
دلارام بعد از این که دست به سقط بچه زد، چندین بار خود کشی کرد و مدتی نیز در بیمارستان روانی بستری بود و در مقطع کارشناسی در همان زمان از دانشگاه انصراف داده است.
 
وقتی بیشتر به سرنخ های این بازی پی بردم، دنیا روی سرم شروع به چرخیدن کرد و از او سوال کردم پس الان دلارام برای چه به کیش می رود. او گفت که مهدی  در حال حاضر در کیش ساکن است و فکر می کند دلارام به دیدار او می رود.
 
 چند روزی را در خوابگاه ماندم و بیرون نیامدم . فکر انتقام از دلارام لحظه ای دست از سرم برنمی داشت. دلارام ماه ها با احساس و اعتماد من بازی کرده و مرا فریب داده بود. من که تصمیم به انتقام گرفته بودم، بدون اینکه به خانواده  ام و دلارام چیزی بگویم از آنها خواستم تاریخ عقد را مشخص کنند. ما به اقوام دلارام کارت دعوت دادیم، اما از اقوام خودم کسی را دعوت نکردم .صبح دلارام را به آرایشگاه بردم، موقع ظهر که باید دنبال او می رفتم به او زنگ زدم و گفتم مشکلی پیش آمده است. تو به تالار برو من هم به موقع خودم را خواهم رساند.
 
بعد از اتمام تماس با دلارام،با خانواده ام تماس گرفتم به آنها گفتم که مشکلی برایم پیش آمده است و به آنها آدرسی دادم و مانع از حضور شان در تالار شدم .
 
رکنا: دلارام با خانواده  و مهمانهایش تا ساعت ها منتظر ماندند و بعد به خانه برگشتند. او فقط می خواست با من عقد کند و مهریه بگیرد و هزینه زندگی خود را با پسر شریک پدرش تامین کند. دلارام و خانواده اش پس از آن که در تالار حضور پیدا نکردم، دیگر سراغی از ما نگرفتند.

جام نیوز

اخبار مرتبط:

عکس های حامد همایون و همسرش 95|همسر حامد همایون کیست

کانال سایت شرطبندی بت فیدو betfido

https://s28.picofile.com/file/8464158942/betfidp.jpg


اولین و کامل ترین بیوگرافی حامد همایون ستاره جدید موسیقی ایران

این مصاحبه اختصاصی از ماهنامه دیده بان می باشد که مدیریت آن را بازیگر خوب کشورمان خانم بهنوش بختیاری بر عهده دارد

Music And Occupatian Biography Of Hamed Homayoun

بیوگرافی حامد همایون

حامد همایون شیرازی ست. سال ها در آنجا در خوانده و درس داده در همین صفحه میبینید که چقدر برای رسیدن به آنچه اکنون هست زحمت کشیده او عاشق موسیقی هستش و صحبت کردن با اون جذاب است. پسری مهربان و با شخصیت و تحصیل کرده از خانواده ای که داشتن فوق لیسانس حداقل برای باسوادی است!

در ادامه با مصاحبه جالب حامد همایون با مجله دیده بان همراه ما باشید.

حامد همایون عزیز شما از شهر ادب و هنر شیراز برخاستی چه چیزی از اول شما رو به سمت هنر کشاند شعر موسیقی یا !!!؟

من از موقعی که یادم هست میخواندم و از همان کودکی عاشق موسیقی بودم اینکه چرا این اتفاق افتاد را دقیق نمی دانم ولی فکر میکنم بخش مهم آن ارثی است چون هم پدرم صدا دارند و خواندند و هم برادرم و خواهرم صدای خوبی دارند.

یعنی از ابتدا علاقه مند بودی !؟

آنها استعدادش را دارند اما من علاقمند و پیگیر بودم و همان طوری که گفتم از سن خیلی کم ترانه را می نوشتم و از حفظ میخواندم.

یادت هست اولین آهنگی که حفظ کردی و در یک جمع خواندی چی بود !؟

بله یادم هست وقتی تو آمادگی و پیش دبستانی می رفتم این ترانه آقای حسن شماعی زاده را حفظ کرده بودم و می خواندم ؛ آره هر بار خواستم بگم دوستت دارم ؛ همیشه هم در مدرسه تک خوان گروه سرود بودم سر صف توی کلاس آخر کلاس های ادبیات و همه جا که از من میخواستند میخواندم.

صدایت هم خوب بود !؟

یادم نیست که صدایم آن موقع چه جور صدایی بود امام همه جا می خواندم و یادم هست که همه جا مورد اقبال بود. بعدا پسر خاله ام هم با من پیانو می زد و می خواندم از دوران دبیرستان هم گیتار میزدم و می خواندم.

بیوگرافی حامد همایون

پیش چه کسی گیتار را یاد گرفته بودی حامد همایون عزیز !؟

آنجا استادی در شیراز داریم که استاد بزرگی هستند به نام آقای مرشد من پیش ایشان رفتم که گیتار یاد بگیرم اما ایشان از من تست گرفتند و گفتند برو بخوان. البته چون ساز خریده بودم همین طوری پیش خودم تمرین می کردم. سال دوم دبیرستان که بودم سلفژ را پیش آقای کورش میری یاد گرفتم. ایشان الان دکترای موسیقی گرفتند و در تهران رهبر ارکستر هستند. آن موقع ایشان در یک آموزشگاه در شیراز سلفژ تدریس میکردن و من پوتزولی یک و دو را پیش ایشان پاس کردم چون سلفژ خوبی داشتم ساز هم پیش خودم در حدی که به خواندنم کمک کند یاد گرفتم اول گیتار زدم و بعد از یک مدتی پیانو زدم و در کنارش آواز هم کار میکردم.

از همان اول هم گرایش به سمت کلاسیک و پاپ کلاسیک بود !؟

گرایش و علاقه من به موسیقی به خاطر آهنگ پاپ شروع شد و در یک برهه ای به خاطر جو موسیقی که به خاطر تمایل به موسیقی جز و کلاسیک وجود داشت من هم روی همان موج حرکت کردم و موسیقی کلاسیک یاد گرفتن. یک مدت آواز کلاسیک تمیرین میکردم و روی نت آواز ایرانی می خواندم و بعد از یک مدت که دور هارومونی و سلفژ و کنتریوان را گذراندم به من پیشنهاد چند نفر از دوستان شروع کردم به تدریس در آموزشگاه ها شش سال هم به صورت جدی در آموزشگاه های معتبر درس دادم و مدرک مربیگری آواز را هم دارم.

حامد پس در موسیقی حرفه ای شدی !؟

در موسیقی که هیچ وقت نمیشه گفت من حرفه ای شدم ام چون واقعا موسیقی انتها ندارد البته من به صورت حرفه ای موسیقی رو دنبال میکنم و همیشه در حال کار و مطالعه هستم و اساسا فیلد مطالعه ای من هم در موسیقی است. اینکه آواز درس دادم و هارمونی و کنتریوان می دانم خیلی به من کمک کرده است. بعضی وقت ها که ذهنم خسته می شد و آدم حس تکراری شدن می کند اگه دانش کار هم داشته باشد. با این علم میتواند به اون کمک کند تا از شاخه های دیگر وارد این قصه شود.

آن موقع که در آموزشگاه ها سلفژ و آواز درس می دادی خواننده مورد علاقه ات چه کسی بود !؟

من بسیاری از کارهای خوانندگان موسیقی ایران را دوست دارم اما هیچ وقت هیچ خواننده ایرانی خواننده مورد علاقه ام نبوده. اسطوره آواز من سلین دیون بود و همیشه کارهای ایشان رو دنبال میکردم. همچنین کریس دی برگ را به اسطوره آواز نرم و راحتی که همیشه می خواند خیلی دوست داشتم و سعی میکنم متن ترانه هایش رو بنویسم و ترجمه کنم و یاد بگیرم.

پس حامد همایون عزیز خودت هم می خواندی !!؟

بله انگلیسی هم زیاد تمرین می کنم و می خوانم.

بیوگرافی حامد همایون

حامد در چه رشته ای تحصیل کرده ای !؟

من فوق لیسانس آبیاری و زهکشی از دانشگاه شیراز دارم.

اولین بار کی آهنگ یک اهنگ را در فضای مجازی منتظر کردی !؟

خاطرم نیست که دقیقا کی بود. من چون در می دادم خواستم چیزی بخوانم که یک اتود برای شاگردهایم داشته باشم و حدود هفت هشت سال پیش اولین قطعات را منتظر کردم و کار های دیگر هم که به نوعی مانور آوازی بود.

اولین آهنگت کار چه کسی بود !؟

اولین آهنگم ساخته خودم نبود اسمش عروس آرزوها که ملودی اش را حسین ترصد ساخته بود و شعرش را هم کریم لک زاده عزیز که الان دکتر ادبیات شده و استاد دانشگاه است البته این آهنگ و آهنگ های بعد از شنیده نشد.

اجرای صحنه ای هم داشتی !؟

اجرا هم کم و پیش داشتم اما از وقتی که آشنا شدم با ترانه شرقی ذهنیتم نسبت به موسیقی ریست شد. می شد به مرور زمان به ما کمک کرد البته ما بیشتر آهنگ های دیگران را می خواندیم اما لا به لایش خودمان هم کار میکردیم و تجربه به دست می آوردیم.

فقط میخوانی یا ترانه هم مینویسی !؟

نه من آهنگ می سازم و میخوانم تا حالا آهنگساز هر چه ملودی که از من شندید خودم هستم. آهنگ ها را خودم ساختم و تنظیم ها از سامان امامی و ترانه ها هم از دو نفر از دوستان خوبم سهیل حسینی و محمدرضا نظری.

ترانه سرایت راچگونه پیدا کردی !؟

من با ترانه سرایم ۱۵ سال است که دوستم خیلی سنش کم بود که شناختمش بعد از هفت هشت سال که با هم دوست بودیم آمد پیش من کلاس آواز سال ۸۸ یا ۸۹ بود آمد کلاس آواز و بعد گفت من شعر هم مینویسم گفتم شعرت را بده بخوانم خواندم و بعد گفتم تو دیگر کلاس نیا. الان هم با هم دوستیم و هو خصوصیات رفتاری آواز مرا می شناسد. البته سهیل دف هم می زند و با آواز هم آشناست با محمدرضا نظری هم از شهر مردم آشنا شمدیم و انشالله این همکاری با هر دو آن ها کماکان ادامه خواهد داشت.

بیوگرافی حامد همایون

با آقای محسن رجب پور چطوری آشنا شدی !؟

من و سامان امامی که الان تنظیم کننده کار های مرا انجام میده که از طریق اینستاگرام با هم آشنا شدیم

و بعد سامان مرا به آقای رجب پور معرفی کرد و با سامان رفتیم پیش آقای محسن رجب پور و من برایش زنده خواندم.

چند تا کار برایش خواندم و بعد ایشان در یک جلسه دو ساعته با من در مورد جامعه شناسی موسیقی اقتصاد هنر و اینکه سبک و سیاق یک نفر چگونه می تواند به سمت مردم حرکت کند با من حرف زدند.

بعد ایشان از من خواستند برااساس دسته بندی که ایشان آنجا برایم انجام دادند اگه میتوانم کار را تولید کنیم. از آنجا همکاری مان شروع شد. این موارد را همان روز برایم نوشتند

آنها سرمشق ساخت و کار کردن من لاین به لاین آن نوشته را از حفظ هستم رو به نوعی یعنی چه از انتخاب شعر و چه از مدل ملودی ها از این دستور و مدل کاری من در ملودی سازی و نگاهم به مخاطب است.

یعنی چه از انتخاب شعر و چه از مدل ملودی ها از این دستور العمل ها استفاده کنم.